کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
field officer پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
field officer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر مزرعه، افسر عملیات صحرایی
-
واژههای مشابه
-
Fields
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینه های، میدان، مزرعه، رشته، زمین، عرصه، صحرا، کشتزار، دشت، پهنه، دایره، مرغزار، بمیدان یا صحرا رفتن
-
Fielding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیلدینگ، بمیدان یا صحرا رفتن
-
fielded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شد، بمیدان یا صحرا رفتن
-
subject field
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینه موضوعی
-
field of honor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوزه افتخار، صحنه دوئل
-
operative field
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینه عملی
-
field mustard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خردل زمین
-
field goal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدف زمین
-
field brome
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بروم
-
right field
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درست است
-
field pennycress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
pennycress زمینه
-
field sandbur
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساندوبور میدان
-
track and field
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیگیری و زمینه، وابسته به مسابقات دو صحرایی یا میدانی