کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
experimented پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
experimented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایش کرد، تجربه کردن، ازمایش کردن
-
واژههای مشابه
-
experient
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایش کننده
-
experimently
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایشگاهی
-
experience
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجربه، ورزیدگی، ازمایش، خبرگی، اروین، ازمودگی، کارازمودگی، مکتب، تجربه کردن، کشیدن، تحمل کردن
-
experiences
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجربیات، تجربه، ورزیدگی، ازمایش، خبرگی، اروین، ازمودگی، کارازمودگی، مکتب، تجربه کردن، کشیدن، تحمل کردن
-
experimentative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایشگاهی
-
control experiment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایش کنترل
-
sense experience
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احساس تجربه
-
through an experiment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از طریق یک آزمایش
-
pilot experiment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایش خلبان
-
double-blind experiment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایش دو طرفه کور
-
Michelson-Morley experiment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایش مایکلسون-مورلی