کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
drift region پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
drifts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانش، راندگی، جسم شناور، توده باد اورده، برف باداورده، جریان اهسته، توده شدن، یخ رفت، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
-
drifting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوچرخه سواری، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
-
drifted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شد، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
-
drift net
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شبکه رانش
-
drift apart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم کم از هم جدا شدن
-
drift off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شدن
-
continental drift
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانش قاره
-
drift ice
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانش یخ