کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
bow پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعظیم، کمان، قوس، سجود، سرتکان دادن، خم شدن، تعظیم کردن، خم کردن، سر فرود اوردن، خمیده شدن، خمیدن، سجود کردن
-
واژههای مشابه
-
bowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعظیم کرد، متمایل، خمیده، متمایل بپایین
-
bows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لگد زدن، تعظیم، کمان، قوس، سجود، سرتکان دادن، خم شدن، تعظیم کردن، خم کردن، سر فرود اوردن، خمیده شدن، خمیدن، سجود کردن
-
bowe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوی
-
bow wood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب برش
-
Cupid's bow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعظیم کوپید
-
spiccato bowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسپایکاتو بغل کردن
-
bow-tie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کراباته پاپیونی، پاپیون، کروات
-
violin bow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمان ویولن
-
sound bow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعظیم صدا، کاسه زنگ اخبار
-
down-bow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایین کمان
-
bow legs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمان پاها
-
take a bow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمان بگیر
-
bow-wow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خندیدن، عوعو، وق وق، عوعو کردن