کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
baby-sit پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
baby-sit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بچه نشستن، بچهداری کردن، از بچه نگاهداری کردن
-
واژههای مشابه
-
baby sitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بچه نشسته
-
sits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشسته، نشستن، جلوس کردن، قرار گرفتن
-
sit in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشستن در، قطع کار، اعتصاب، حضور در محلی بعنوان اعتراض
-
sit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشستن، جلوس کردن، قرار گرفتن
-
sit-in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشستن در، قطع کار، اعتصاب، حضور در محلی بعنوان اعتراض
-
sitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشسته، نشست، جلسه، جا، صندلی، در حال جلوس، در حال چمباتمه زدن
-
babying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عزیزم، نوازش کردن
-
babied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوزادان، نوازش کردن
-
baby
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عزیزم، نوزاد، کودک، بچه، طفل، بچه کوچک، شخص ساده و معصوم، نوازش کردن
-
babi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابی
-
babies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوزادان، نوزاد، کودک، بچه، طفل، بچه کوچک، شخص ساده و معصوم، نوازش کردن
-
babis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
babis
-
sit tight
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنگ نشستن