کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
activation stage پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
activism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالیت، فرضیهء فلسفهء، اعتقاد بلزوم عملیات حاد و شدید
-
activities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالیت ها، عملیات
-
active
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال، کاری، معلوم، کنشگر، کنشی، ساعی، دایر، حاضر بخدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار
-
activators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالان
-
activates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال می شود، فعال کردن، کنشور کردن، بفعالیت پرداختن، تخلیص کردن، سوق دادن، بکار انداختن
-
activate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال کردن، کنشور کردن، بفعالیت پرداختن، تخلیص کردن، سوق دادن، بکار انداختن
-
activated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال شده، فعال کردن، کنشور کردن، بفعالیت پرداختن، تخلیص کردن، سوق دادن، بکار انداختن
-
actives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال
-
activized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال شده
-
activizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال کردن
-
activating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال کردن، کنشور کردن، بفعالیت پرداختن، تخلیص کردن، سوق دادن، بکار انداختن
-
activations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال سازی، کنشوری، کنشور سازی، ایجاد فعالیت، بکار واداری، تخلیص
-
activeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال بودن
-
activator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعال کننده
-
activisms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعاليت ها، فرضیهء فلسفهء، اعتقاد بلزوم عملیات حاد و شدید