کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
accumulator پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
accumulator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری، انباشتگر
-
واژههای مشابه
-
accumulative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، جمع شونده
-
accumulatively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انباشتگی
-
accumulates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع می یابد، انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
-
accumulators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری ها، انباشتگر
-
accumulate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
-
accumulations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، انباشتگی، ذخیره، توده، جمع اوری
-
accumulation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، انباشتگی، ذخیره، توده، جمع اوری
-
accumulating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
-
accumulator register
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثبت نام باتری
-
point of accumulation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه تجمع
-
lead-acid accumulator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری سرب اسید
-
nickel-iron accumulator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری نیکل آهن
-
nickel-cadmium accumulator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری نیکل کادمیوم