کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
Key پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Key
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید، مفتاح، مایه، وسیله راه حل، جزیره کوچک سنگی یا مرجانی، راهنما، کلید کردن، کلید بستن، کوک کردن، با اچار بستن، عمده
-
واژههای مشابه
-
on-key
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر روی کلید
-
keys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیدها، کلید، مفتاح، مایه، وسیله راه حل، جزیره کوچک سنگی یا مرجانی، راهنما، کلید کردن، کلید بستن، کوک کردن، با اچار بستن
-
keying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید زدن، کلید کردن، کلید بستن، کوک کردن، با اچار بستن
-
keyed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید، کوک شده، دارای جاانگشتی، مضراب دار، کلیددار
-
high-keyed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید بالا
-
command key
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید فرمان
-
key out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید خارج کردن
-
key pattern
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الگوی کلیدی
-
Florida key
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید فلوریدا
-
key palm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نخل کلیدی
-
key lime
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهک کلیدی
-
tonic key
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید تونیک
-
watch key
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلید را تماشا کنید