کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفت و قدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گفت وشنید
دیکشنری فارسی به عربی
محادثة
-
نکته ای گفت
دیکشنری فارسی به عربی
أبدي ملاحظهً
-
تسلیت گفت به او
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بخاطِره
-
در ادامه سخنانش گفت
دیکشنری فارسی به عربی
استطرد
-
جستوجو در متن
-
سرعة
دیکشنری عربی به فارسی
گام , قدم , خرامش , شيوه , تندي , سرعت , گام زدن , با گامهاي اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن , پيمودن , با قدم اهسته رفتن , قدم رو کردن
-
gradual
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تدریجی، شیب تدریجی و آهسته، پیگیر، اهسته، قدم بقدم پیش رونده
-
missteps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباهات، قدم اشتباه و غلط، اشتباه در قضاوت
-
تدريجي
دیکشنری عربی به فارسی
تدريجي , اهسته , قدم بقدم پيش رونده , شيب تدريجي و اهسته
-
shambling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرم آور، حرکت کننده با قدم های کج و نامنظم
-
misstep
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباه، قدم اشتباه و غلط، اشتباه در قضاوت
-
با گامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
دیکشنری فارسی به عربی
سرعة
-
fettle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدم زدن، یونجه، حال، حالت، نظم و ترتیب، درست کردن، رفو کردن، اراستن
-
stalk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساقه، پایه، ساق، خرام، میله، چیزی شبیه ساقه، ماشوره، کمین کردن، خرامیدن، راه رفتن، قدم زدن و حرکت کردن با احتیاط
-
padded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشیده شده، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، قدم زدن، زیر پالگد کردن، بالسشتک زخم بندی، با آب و تاب گفتن، با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن