کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشتی
دیکشنری فارسی به عربی
دورية , عداء
-
جستوجو در متن
-
patrolmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت زنی، گشتی، پلیس گشتی
-
patrolman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت ارشاد، گشتی، پلیس گشتی
-
goustie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشتی
-
patrol
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت، گشتی، پاسداری، گشت زدن، پاسبانی کردن، پاسداری کردن
-
دورية
دیکشنری عربی به فارسی
گشت , گشتي , پاسداري , گشت زدن , پاسباني کردن , پاسداري کردن
-
roundsman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرداننده، کسی که گشت میزند، افسر پلیس گشتی
-
patrols
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت زنی، گشت، گشتی، پاسداری، گشت زدن، پاسبانی کردن، پاسداری کردن
-
runner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دونده، گردنده، ریشه هوایی، گشتی، افسر پلیس، ولگرد، اداره کننده شغلی
-
flatfoot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کف پای صاف، مسطح شدن کف پا، پلیس گشتی، از بین رفتن انحناء کف پا، دارای عزم ثابت
-
runners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دونده ها، دونده، گردنده، ریشه هوایی، گشتی، افسر پلیس، ولگرد، اداره کننده شغلی
-
عداء
دیکشنری عربی به فارسی
تجاوز , جنگ , محاربه , کج خلقي , عداوت , دشمني , جنگ ونزاع , عداوت کردن , () (قرون وسطي) حق موروثي , ريشه هوايي , دونده , گردنده , گشتي , افسر پليس , فروشنده سيار , ولگرد , متصدي , ماشين چي , اداره کننده شغلي , قهرمان دوسرعت