کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردش 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
gyroscope
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ژیروسکوپ، گردش نما، گردش بین
-
جيروسکوب
دیکشنری عربی به فارسی
گردش بين , گردش نما , ژيروسکوپ
-
circulate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردش، به گردش در اوردن، گردش کردن، بخشنامه کردن، بدور محور گشتن
-
promenading
دیکشنری انگلیسی به فارسی
promenading، گردش رفتن، تفرج کردن، گردش کردن
-
promenaded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
promenaded، گردش رفتن، تفرج کردن، گردش کردن
-
excursions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت و گذار، گردش، گشت، سیر، گردش بیرون شهر
-
excursion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت و گذار، گردش، گشت، سیر، گردش بیرون شهر
-
نزهة
دیکشنری عربی به فارسی
گردش , گشت , سير , گردش بيرون شهر , گردش دسته جمعي , پيک نيک , به پيک نيک رفتن , دسته جمعي خوردن , تفرج , گردشگاه , تفرجگاه , گردش رفتن , تفرج کردن , گردش کردن
-
circulatable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل گردش است
-
promenades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت و گذار، تفرجگاه، گردشگاه، گردش، تفرج، تفریح، سیر، گردش رفتن، تفرج کردن، گردش کردن
-
promenade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدم زدن، تفرجگاه، گردشگاه، گردش، تفرج، تفریح، سیر، گردش رفتن، تفرج کردن، گردش کردن
-
outing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خروج، تفرج، گردش بیرون شهر، وابسته به گردش یا سفر کوتاه
-
circulating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردشگری، به گردش در اوردن، گردش کردن، بخشنامه کردن، بدور محور گشتن
-
دوران
دیکشنری عربی به فارسی
چرخش , گردش , چرخشي , چرخانيدن , چرخيدن , گردش سريع , حرکت گردابي
-
circulations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردش خون، گردش، تیراژ، جریان، انتشار، رواج، دوران، دوران خون