کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمین
دیکشنری فارسی به عربی
احبط , اقل ما يمکن , کمين
-
واژههای مشابه
-
کمين
دیکشنری عربی به فارسی
کمين , کينگاه , دام , سربازاني که درکمين نشسته اند , پناه گاه , مخفي گاه سربازان براي حمله , کمين کردن , در کمين نشستن
-
کمین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ترصد , کمين
-
در کمین (کسی) نشستن
دیکشنری فارسی به عربی
انتظر
-
در کمین نشستن
دیکشنری فارسی به عربی
کمين
-
جستوجو در متن
-
waylays
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهها، در کمین کسی نشستن، کمین کردن
-
ambushing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعطیلات، کمین کردن، در کمین نشستن
-
waylay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهلی، در کمین کسی نشستن، کمین کردن
-
ambushed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمینگاه، کمین کردن، در کمین نشستن
-
ambuscade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعطیلات، کمین، کمینگاه، یک دسته نظامی کمین کرده
-
ambuscades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ambuscades، کمین، کمینگاه، یک دسته نظامی کمین کرده
-
lowman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمین
-
اقل ما يمکن
دیکشنری عربی به فارسی
کمين