کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشش دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشش سطحی
دیکشنری فارسی به عربی
التصاق
-
درجه کشش
دیکشنری فارسی به عربی
جاذبية
-
مقدار کشش
دیکشنری فارسی به عربی
رافعة
-
بدون کشش
دیکشنری فارسی به عربی
غير مرن
-
جستوجو در متن
-
tensioning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشش، تحت فشار قرار دادن
-
stretching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشش، کشیدن، بسط دادن، امتداد دادن، منبسط کردن، کش امدن، کش اوردن، کش دادن، گشاد شدن، طولانی کردن
-
haul
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمل و نقل، کشش، کشیدن، هل دادن، حمل کردن
-
twitch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان دادن، کشش، حرکت یا کشش ناگهانی، تکان ناگهانی، ناگهان کشیدن، جمع شدن، بهم کشیدن، گره زدن، فشردن، پیچاندن
-
توتر
دیکشنری عربی به فارسی
کشش , امتداد , تمدد , قوه انبساط , سفتي , فشار , بحران , تحت فشار قرار دادن
-
jerk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرکت کردن، حرکت تند و سریع، ادم احمق و نادان، تکان، تکان شدید و سخت، تکان تند، تشنج، کشش، انقباض ماهیچه، تکان ناگهانی، ناگهان حرکت کردن، تکان سریع دادن، زود کشیدن، تکان تند دادن
-
اجهاد
دیکشنری عربی به فارسی
کشش , زور , فشار , کوشش , درد سخت , تقلا , در رفتگي يا ضرب عضو يا استخوان , اسيب , رگه , صفت موروثي , خصوصيت نژادي , نژاد , اصل , زودبکار بردن , زور زدن , سفت کشيدن , کش دادن , زياد کشيدن , پيچ دادن , کج کردن , پالودن , صاف کردن , کوشش زياد کردن
-
هزة
دیکشنری عربی به فارسی
تکان , تکان تند , حرکت تند و سريع , کشش , انقباض ماهيچه , تشنج , تکان سريع دادن , زود کشيدن , ادم احمق و نادان , تکان دادن , دست انداز داشتن , تکان خوردن , تلق تلق , ضربت , يکه , ارتعاش , لرزش , تزلزل , لرز , جنباندن , اشفتن , لرزيدن
-
strains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشارها، نژاد، زور، کشش، تقلا، کوشش، کشیدگی عضله، صفت موروثی، خصوصیت نژادی، درد سخت، اسیب، اصل، خوی، خیل، در رفتگی یا ضرب عضو یا استخوان، زور زدن، مشمئز شدن، خسته کردن، زودبکار بردن، کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن، صاف کردن، کوشش زیاد ...
-
رافعة
دیکشنری عربی به فارسی
ماهيخوار بزرگ وابي رنگ , جرثقيل , باجرثقيل بلند کردن ياتکان دادن , درازکردن (گردن) , بالا بردن , بلند کردن , بر افراشتن , عمل بالا بردن , عمل کشيدن , مقدار کشش , خرک(براي بالا بردن چرخ) جک اتومبيل , سرباز , جک زدن