کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کردار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشتباه در گفتار یا کردار
دیکشنری فارسی به عربی
غلطة
-
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
دیکشنری فارسی به عربی
انجيلي
-
جستوجو در متن
-
ماثرة
دیکشنری عربی به فارسی
رفتار , کردار , عمل , کاربرجسته , شاهکار , بکار انداختن , استخراج کردن , بهره برداري کردن از , استثمار کردن
-
exploit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بهره برداری، شاهکار، کردار، رفتار، کار برجسته، استثمار کردن، استخراج کردن، بکار انداختن، بهره برداری کردن از، بکار بردن
-
exploits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوء استفاده می کند، شاهکار، کردار، رفتار، کار برجسته، استثمار کردن، استخراج کردن، بکار انداختن، بهره برداری کردن از، بکار بردن
-
gaffe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاف، اشتباه، لغزش، خبط، اشتباه در گفتار یا کردار، اشتباه کردن
-
Acts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال، عمل، فعل، کنش، کار، سند، کردار، حقیقت، رساله، فرمان قانون، تصویب نامه، اعلامیه، پردهءنمایش، امر مسلم، عمل کردن، رفتار کردن، کنش کردن، کار کردن، جان دادن، روح دادن، اثر کردن، بازی کردن، نمایش دادن، بر انگیختن
-
فعل
دیکشنری عربی به فارسی
کنش , فعل , کردار , حقيقت , فرمان قانون , اعلاميه , پيمان , سرگذشت , پرده نمابش(مثل پرده اول) , کنش کردن , کار کردن , رفتار کردن , اثر کردن , بازي کردن , نمايش دادن , تقليد کردن , مرتکب شدن , به کار انداختن , کلمه , لغت , مربوط به صدا
-
jest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاست، شوخی، تمسخر، بذله گویی، مزاح، لطیفه، بذله، طعنه، گوشه، کنایه، کردار، مسخره، خوش مزگی، تمسخر کردن، استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن، خنده کردن
-
jests
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاستر، شوخی، تمسخر، بذله گویی، مزاح، لطیفه، بذله، طعنه، گوشه، کنایه، کردار، مسخره، خوش مزگی، تمسخر کردن، استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن، خنده کردن
-
دعابة
دیکشنری عربی به فارسی
لطيفه , بذله , شوخي , بذله گويي , خوش طبعي , طعنه , گوشه , کنايه , عمل , کردار , طعنه زدن , تمسخر کردن , استهزاء کردن , ببازي گرفتن , شوخي کردن , مزاح گفتن
-
issue
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موضوع، شماره، نشریه، نسخه، عمل، فرزند، نژاد، کردار، اولاد، بر امد، پی امد، نتیجه بحی، سرانجام، صادر کردن، بیرون آمدن، خارج شدن، صادر شدن، انتشار دادن، رواج دادن، فرستا دن
-
عمل
دیکشنری عربی به فارسی
کنش , اقدام , مصدرحال فعل بمعني (کارداشتن) پرمشغله بودن , گرفتاري , سوداگري , حرفه , دادوستد , کاسبي , بنگاه , موضوع , تجارت , کردار , کار , قباله , سند , باقباله واگذار کردن , ثقل , اعمال زور , تقلا , رنج , زحمت , کوشش , درد زايمان , کارگر , عمله...