کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چک و سیلی و مشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چک بانک
دیکشنری فارسی به عربی
مراقبة
-
ته چک
دیکشنری فارسی به عربی
عقب , ورق القصدير
-
دفترچه چک (بانک)
دیکشنری فارسی به عربی
دفتر الصکوک
-
چک وچانه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
بائع متجول
-
جستوجو در متن
-
massage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماساژ، مشت و مال، ماساژ دادن، مشتمال دادن، مشت و مال دادن
-
massaging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماساژ، ماساژ دادن، مشتمال دادن، مشت و مال دادن
-
knocks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه می زند، ضربت، صدای تغ تغ، درزدن، مشت، عیبجویی، بد گویی کردن از، زدن، کوبیدن، بهم خوردن، ضربات متوالی و تند زدن
-
knock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در زدن، ضربت، صدای تغ تغ، درزدن، مشت، عیبجویی، بد گویی کردن از، زدن، کوبیدن، بهم خوردن، ضربات متوالی و تند زدن
-
قبضة
دیکشنری عربی به فارسی
مشت , مشت زدن , بامشت گرفتن , کوشش , کار , چنگ زني , چنگ , نيروي گرفتن , ادراک و دريافت , انفلوانزا , گريپ , نهر کوچک , نهر کندن , محکم گرفتن , چسبيدن به , نگهداشتن , نگاه داشتن , دردست داشتن , گرفتن , جا گرفتن , تصرف کردن , چسبيدن , نگاهداري
-
pound
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوند، پاوند، لیره، اغل، استخر یا حوض اب، واحد مسکوک طلای انگلیسی، ضربت، اغل حیوانات گمشده و ضاله، زدن، کوبیدن، ساییدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن
-
pitter-patter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیتر پاتری، ضربان، تپش، بال بال، چک چک باران و غیره
-
blank check
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چک سفید، چک امضاء شده و سفید، سندامضاء شده وبدون متن
-
huckstering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هتتریک، چک و چانه زدن
-
ابرة
دیکشنری عربی به فارسی
ضربت با چيز تيز , ضربت با مشت , خرد کردن , سک زدن , سيخ زدن , خنجر زدن , سوراخ کردن , سوزن , سوزن سرنگ و گرامافون و غيره , سوزن دوزي کردن , با سوزن تزريق کردن , طعنه زدن , اذيت کردن , دم باريک ابزاري با نوک تيز و باريک , کوک , بخيه , بخيه جراحي , بخي...