کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشرفتی به دست آورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشرفتی به دست آورد
دیکشنری فارسی به عربی
أحرَزَ تَقَدُّما
-
جستوجو در متن
-
صفد
دیکشنری عربی به فارسی
بخو , دست بند اهنين , دست بند زدن (به)
-
hand-to-mouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دست به دهان، دست بدهان، محتاج، گنجشک روزی
-
hand to mouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دست به دهان، دست بدهان، محتاج، گنجشک روزی
-
hand to hand
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دست در دست، دست بدست یکدیگر، نزدیک، مجاور، در دسترس، دست به یقه
-
أخَذَ بـ
دیکشنری عربی به فارسی
را گرفت , را به چنگ انداخت , دست يازيد به , دست به … زد , را پذيرفت , را قبول کرد
-
achieved
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دست آورد، رسیدن، دست یافتن، نائل شدن به، انجام دادن، بانجام رسانیدن، تحصیل کردن، کسب موفقیت کردن اطاعت کردن
-
handgrip
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگیره، جنگ دست به یقه، دسته، دست بگریبان، محل دست گرفتن و مانند دسته شمشیر
-
cuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاف، دکمه سر دست، سیلی، سراستین، دست بند، سردست پیراهن مردانه، ضربت، مشت، سیلی نرم، دستبند اهنین زدن به
-
cuffs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاف ها، دکمه سر دست، سیلی، سراستین، دست بند، سردست پیراهن مردانه، ضربت، مشت، سیلی نرم، دستبند اهنین زدن به
-
أحرَزَ تَقَدُّما
دیکشنری عربی به فارسی
پيشرفت کرد , پيشرفتي به دست آورد , موفق شد , به پيش رفت
-
استحصل (علي)
دیکشنری عربی به فارسی
دست يافت به , را به دست آورد , را كسب كرد , را گرفت , را تحصيل كرد , را به چنگ آورد
-
به دست آورد
دیکشنری فارسی به عربی
أدرَکَ
-
acquired immunity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمنی به دست آورد