کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت به پشت دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
continuation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادامه دادن، ادامه، تعقیب، پشت، تمدید، مابعد، پشت بند
-
leans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، تکیه زدن، کج شدن، خم شدن، تکیه کردن، پشت دادن، پشت گرمی داشتن، متکی شدن، تکیه دادن بطرف، تمایل داشتن، خمیدن
-
لحم بدون دهن
دیکشنری عربی به فارسی
تکيه کردن , تکيه زدن , پشت دادن , کج شدن , خم شدن , پشت گرمي داشتن , متکي شدن , تکيه دادن بطرف , تمايل داشتن , لا غر , نزار , نحيف , اندک , ضعيف , کم سود , بيحاصل
-
lean
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاغر، تکیه زدن، کج شدن، خم شدن، تکیه کردن، پشت دادن، پشت گرمی داشتن، متکی شدن، تکیه دادن بطرف، تمایل داشتن، خمیدن، ضعیف، اندک، کم سود، نحیف، بی حاصل، نزار
-
espoused
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشت سر گذاشت، عقدکردن، شوهر دادن، نامزد کردن، عروسی کردن
-
backwards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقب، به عقب، وارونه، به پشت، از پشت
-
overshadows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشت سر گذاشتن، تحت الشعاع قرار دادن، سایه انداختن، تاریک کردن، سایه افکندن بر
-
nuchal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهانشویه، قفایی، وابسته به پشت گردن
-
ظهر
دیکشنری عربی به فارسی
عقب , پشت (بدن) , پس , عقبي , گذشته , پشتي , پشتي کنندگان , تکيه گاه , به عقب , درعقب , برگشت , پاداش , جبران , ازعقب , پشت سر , بدهي پس افتاده , پشتي کردن , پشت انداختن , بعقب رفتن , بعقب بردن , برپشت چيزي قرارگرفتن , سوارشدن , پشت چيزي نوشتن , ظهرن...
-
خلفيا
دیکشنری عربی به فارسی
به عقب , عقب افتاده , به پشت , ازپشت , وارونه , عقب مانده , کودن
-
crawfished
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفته رفته، به پشت حرکت کردن، از موضعی عقب نشینیکردن
-
hoped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیدوار بودم، امیدوار بودن، انتظار داشتن، ارزو داشتن، پشت گرمی داشتن به
-
crawfishing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرو ریختن، به پشت حرکت کردن، از موضعی عقب نشینیکردن
-
back
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازگشت، عقب، پشت، پشتی، تکیه گاه، پشتی کنندگان، جبران، مدد، سوار شدن، پشتی کردن، طرفداری کردن، پشتانداختن، بعقب بردن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن، بر پشت چیزی قرار گرفتن، به عقب، از عقب، در عقب، دور از، پس، عقبی، بدهی پس افتاده، گذشته
-
spinal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ستون فقرات، فقراتی، پشتی، ظهری، وابسته به تیره پشت، صلبی