کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس ،پس بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
recoiled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقب افتاده، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
-
recoiling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازخوانی، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
-
recoil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پس زدن، واکنش داشتن بر، بحال خود برگشتن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
-
recoils
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازخوانی می کند، واکنش داشتن بر، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
-
accounted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب شده، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
-
reserving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رزرو، رزرو کردن، از پیش حفظ کردن، پس نهاد کردن، اختصاص دادن، اندوختن، تودار بودن، منتقل کردن، کنار گذاشتن
-
اثر
دیکشنری عربی به فارسی
عواقب بعدي , پس ايند , جاي پا , مهر زدن , نشاندن , گذاردن , زدن , منقوش کردن , اثر , اثار مقدس , عتيقه , يادگار , باستاني , نشان , رد پا , مقدار ناچيز , ترسيم , رسم , ترسيم کردن , ضبطکردن , کشيدن , اثر گذاشتن , دنبال کردن , پي کردن , پي بردن به , بدن...
-
accounts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب ها، حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان، پا، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
-
account
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان، پا، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
-
احتياطي
دیکشنری عربی به فارسی
دريغ داشتن , مضايقه کردن , چشم پوشيدن از , بخشيدن , براي يدکي نگاه داشتن , در ذخيره نگاه داشتن , مضايقه , ذخيره , يدکي , لاغر , نحيف , نازک , کم حرف , پس نهاد , کنار گذاشتن , پس نهاد کردن , نگه داشتن , اختصاص دادن , اندوختن , اندوخته , احتياط , تودار...