کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرگار
دیکشنری فارسی به عربی
بوصلة
-
واژههای مشابه
-
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطر اجسام بکار میرود
دیکشنری فارسی به عربی
فرجار , مسماک
-
جستوجو در متن
-
بوصلة
دیکشنری عربی به فارسی
قطب نما , پرگار
-
dividers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کننده ها، پرگار تقسیم
-
micrometer caliper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کالیپر میکرومتر، پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
-
مسماک
دیکشنری عربی به فارسی
کوليس , نوعي پرگار که براي اندازه گيري ضخامت يا قطر اجسام بکار ميرود , فندق شکن , گازانبر
-
فرجار
دیکشنری عربی به فارسی
کوليس , نوعي پرگار که براي اندازه گيري ضخامت يا قطر اجسام بکار ميرود , فندق شکن , گازانبر
-
compasses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطب نما، پرگار، حیطه، حوزه، دایره، گرد، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، درک کردن، با قطب نما تعیین کردن
-
compass
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطب نما، پرگار، حیطه، حوزه، دایره، گرد، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، درک کردن، با قطب نما تعیین کردن