کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایه پایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحکیم پایهها
دیکشنری فارسی به عربی
إرساءالمقومات
-
پایههای دولت
دیکشنری فارسی به عربی
أرکان الحکومة
-
جستوجو در متن
-
abutments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
abutments، مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سر حدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار
-
abutment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آستانه، مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سر حدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار
-
mountings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه ها، پایه، ارایش، اسباب
-
footing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، وضع، جای پا، پایه ستون
-
footings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه ها، وضع، جای پا، پایه ستون
-
pedestaling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه گذاری، روی پایه قرار دادن، بلند کردن، ترفیع دادن
-
bedfoot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستنی، پایه یا ستون تختخواب، پایه تختخواب
-
tripod
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سه پایه، سه رکنی، چیزی که سه پایه داشته
-
basing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه گذاری، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن
-
socle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صاف، پایه ستون، برامدگی پایه ستون و امثال آن
-
tripods
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سه پایه، سه رکنی، چیزی که سه پایه داشته
-
plinths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهویه مطبوع، ته ستون، ازاره، پایه ستون، پایه مجسمه