کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پابند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پابند
دیکشنری فارسی به عربی
صندل خشبي , عقال
-
جستوجو در متن
-
capeline bandage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باند پابند
-
shackled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زدن، پابند زدن
-
shackling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاق شدن، پابند زدن
-
spotted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابند، خال خال، خال دار، لکزده
-
shackles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنجیر، غل، دست بند، پا بند، مانع، قید، پابند زدن
-
shackle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زدن، غل، دست بند، پا بند، مانع، قید، پابند زدن
-
libertines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزادیخواهان، فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده
-
عقال
دیکشنری عربی به فارسی
لنگيدن , شليدن , لنگ لنگان راه رفتن , دست وپاي کسي را بستن , مانع حرکت شدن , زنجير , پابند
-
صندل خشبي
دیکشنری عربی به فارسی
کنده , کلوخه , قيد , پابند , ترمز , سنگين کردن , کندکردن , مسدودکردن , بستن (وله) , متراکم وانباشته کردن
-
libertine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزادیخواه، فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده، افسار گسیخته، هرزه