کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَدٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
يد
دیکشنری عربی به فارسی
دست , عقربه , دسته , دستخط , خط , شرکت , دخالت , کمک , طرف , پهلو , پيمان , دادن , کمک کردن , بادست کاري را انجام دادن , يک وجب
-
ید
دیکشنری فارسی به عربی
يود
-
ید تسلط
دیکشنری فارسی به عربی
ملکية
-
خلع ید
دیکشنری فارسی به عربی
طرد , ملکية
-
خلع ید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اطرد ، إنتزاع المسؤولية
-
جستوجو در متن
-
iodines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ید
-
iodise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ید
-
iodins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ید
-
iodine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ید
-
iodous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ید
-
عقربه
دیکشنری فارسی به عربی
يد
-
بادست کاری را انجام دادن
دیکشنری فارسی به عربی
يد
-
یک وجب
دیکشنری فارسی به عربی
يد
-
إنتزاع المسؤولية
دیکشنری عربی به فارسی
خلع يد کردن