کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وفا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وفا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
التزم به ، أداءُ
-
واژههای مشابه
-
وفا کننده
دیکشنری فارسی به عربی
التزام
-
با وفا
دیکشنری فارسی به عربی
مخلص
-
بی وفا
دیکشنری فارسی به عربی
خائن , غير مخلص , کافر , متقلب
-
جستوجو در متن
-
أداءُ
دیکشنری عربی به فارسی
پرداختن , عملکرد , کارکرد , عمل کردن , اجرا کردن , انجام دادن , وفا کردن , برآوردن , ايفاي نقش , انجام تکليف
-
accomplish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام دادن، بانجام رساندن، وفا کردن، بانتها رسیدن
-
accomplishing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام دادن، بانجام رساندن، وفا کردن، بانتها رسیدن
-
accomplishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام می شود، انجام دادن، بانجام رساندن، وفا کردن، بانتها رسیدن
-
troth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرزنش، نامزد، سرسپردگی، وفا، وفاداری، پیمان، نامزد کردن، راستی، از روی ایمان، نامزدی
-
troths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوروش، نامزد، سرسپردگی، وفا، وفاداری، پیمان، نامزد کردن، راستی، از روی ایمان، نامزدی
-
انجز
دیکشنری عربی به فارسی
انجام دادن , بانجام رساندن , وفا کردن(به) , صورت گرفتن , دست يافتن , بانجام رسانيدن , رسيدن , ناءل شدن به , تحصيل کردن , کسب موفقيت کردن (حق) اطاعت کردن (در برابر دريافت تيول) , ناءل شدن , موفق شدن , تمام کردن , بدست اوردن , بانتهارسيدن , زدن , تکميل...
-
التزم به
دیکشنری عربی به فارسی
ايستادگي کردن , پايدارماندن , ماندن , ساکن شدن , منزل کردن , ايستادن , منتظر شدن , وفا کردن , تاب اوردن , چسبيدن , پيوستن , وفادار ماندن , هواخواه بودن , طرفدار بودن , توافق داشتن , متفق بودن , جور بودن , بهم چسبيده بودن
-
adhering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوستن، چسبیدن، وفادار ماندن، هواخواه بودن، طرفدار بودن، وفا کردن، توافق داشتن، متفق بودن، جور بودن، بهم چسبیده بودن