کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وعده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
promises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده می دهد، وعده، قول، نوید، عهد، پیمان، میثاق، عهده، قول دادن، انتظار وعده دادن، پیمان بستن، متعهد شدن، عهد کردن
-
inviting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن
-
invites
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دعوت می کند، دعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن
-
invited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دعوت کرد، دعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن
-
invite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دعوت، دعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن
-
promised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده داده شده، موعود
-
fishmeal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده ماهی
-
fish meal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده ماهی
-
promisors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محرک ها، متعهد، وعده دهنده
-
oil meal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده غذایی روغن
-
snack food
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غذای میان وعده
-
blood meal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده غذایی خون
-
vowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده داد، سوگند خوردن، عهد کردن
-
promise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده، قول، نوید، عهد، پیمان، میثاق، عهده، قول دادن، انتظار وعده دادن، پیمان بستن، متعهد شدن، عهد کردن
-
مساعدة علي
دیکشنری عربی به فارسی
کمک , ياري , يک وعده يا پرس خوراک