کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وصی
دیکشنری فارسی به عربی
ادر , منفذ
-
واژههای مشابه
-
وصی و مجری
دیکشنری فارسی به عربی
مدير
-
جستوجو در متن
-
executor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرم، وصی، مامور اجرا، قیم
-
executors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرمان، وصی، مامور اجرا، قیم
-
administrator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیر، سرپرست، مدیر تصفیه، رييس، فرمدار، وصی و مجری
-
administrators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیران، مدیر، سرپرست، مدیر تصفیه، رييس، فرمدار، وصی و مجری
-
administrates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیران، اداره کردن، وصی، وصایت کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، انجام دادن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن
-
مدير
دیکشنری عربی به فارسی
فرمدار , مدير , رءيس , مدير تصفيه , وصي و مجري , فرنشين , اداره کننده , کارگردان , مباشر , کارفرمان
-
administrating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیریت، اداره کردن، وصی، وصایت کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، انجام دادن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن
-
administrated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اداره می شود، اداره کردن، وصی، وصایت کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، انجام دادن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن
-
منفذ
دیکشنری عربی به فارسی
مجري , مامور اجرا , وصي , قيم , مزغل ساختن , سوراخ ديده باني ايجاد کردن , مزغل , سوراخ سنگر , سوراخ ديدباني , راه گريز , مفر , روزنه
-
ادر
دیکشنری عربی به فارسی
اداره کردن , تقسيم کردن , تهيه کردن , اجرا کردن , توزيع کردن , تصفيه کردن , نظارت کردن , وصايت کردن , انجام دادن , اعدام کردن , کشتن , رهبري کردن(ارکستر)() مدير , رءيس , مدير تصفيه , وصي , گرداندن , از پيش بردن , اسب اموخته , نگهداري کردن از , وجه کر...