کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسیله هدایت یا خط سیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وسیله سوراخ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثقب
-
وسیله فراهم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مکن
-
وسیله التیام واتصال
دیکشنری فارسی به عربی
لحيم
-
وسیله جلوگیری از ابستنی
دیکشنری فارسی به عربی
مانع الحمل
-
وسیله اندازه گیری
دیکشنری فارسی به عربی
متر
-
وسیله ای که تولید دودکند
دیکشنری فارسی به عربی
مدخن
-
وسیله ای که شبیه تشک باشد
دیکشنری فارسی به عربی
مسند
-
هر وسیله ای که با باد بحرکت دراید
دیکشنری فارسی به عربی
شراع
-
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول از دیگران شود
دیکشنری فارسی به عربی
حيلة
-
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده و وسیله انتقال روشنایی و گرما میشود
دیکشنری فارسی به عربی
اثير
-
جستوجو در متن
-
rudders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استوانه، سکان، سکان هواپیما، وسیله هدایت یا خط سیر
-
rudder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمان، سکان، سکان هواپیما، وسیله هدایت یا خط سیر
-
direction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جهت، مسیر، سمت، هدایت، دستور، سو، مدیریت، رهبری، طرف، خط سیر، قانون کلی، قانون شرع، اداره جهت، راه مسیر
-
scale
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقیاس، اندازه، ترازو، معیار، پوسته، گام، فلس، درجه، وزن، تناسب، نسبت، کفه ترازو، مقیاس نقشه، پله، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرماسنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور، مقیاس کردن، پیمودن، نقشه کشیدن، مقیاس گذاشتن،...