کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همسر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همسر بارون
دیکشنری فارسی به عربی
بارونة
-
همسر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زوج
-
همسر شاهزاده
دیکشنری فارسی به عربی
اميرة
-
داشتن یک همسر
دیکشنری فارسی به عربی
زواج احادي
-
جستوجو در متن
-
قرين
دیکشنری عربی به فارسی
همسر , شريک , مصاحب , هم نشين شدن , جور کردن
-
consort
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همسایه، همسر، مصاحب، شریک، هم نشین شدن، جور کردن
-
consorts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موافقم، همسر، مصاحب، شریک، هم نشین شدن، جور کردن
-
partner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شریک، همسر، یار، سهیم، انباز، پا، هم دست، شریک شدن یا کردن
-
partners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همکاران، شریک، همسر، یار، سهیم، انباز، پا، هم دست، شریک شدن یا کردن
-
زوج
دیکشنری عربی به فارسی
جفت , جفت کردن , جفت شدن , وصل کردن , شوهر , شوي , کشاورز , گياه پرطاقت , نر , شخم زدن , کاشتن , باغباني کردن , شوهردادن , زن يا شوهر , همسر , زوج , زوجه , همسر کردن
-
صاحب
دیکشنری عربی به فارسی
لنگه , جفت , همسر , کمک , رفيق , همدم , شاگرد , شاه مات کردن , جفت گيري يا عمل جنسي کردن , يار , شريک , همدست , رفيق شدن
-
شريک
دیکشنری عربی به فارسی
هم پيوند , همبسته , اميزش کردن , معاشرت کردن , همدم شدن , پيوستن , مربوط ساختن , دانشبهري , شريک کردن , همدست , همقطار , عضو پيوسته , شريک , همسر , رفيق , شريک شدن ياکردن , انباز , يار
-
associates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همکاران، شریک، معاون، عضو پیوسته، همسر، رفیق، هم دست، هم قطار، شریک کردن، مصاحبت کردن، وابسته کردن، امیزش کردن، همدم شدن، پیوستن، مربوط ساختن، معاشرت کردن
-
associate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته، شریک، معاون، عضو پیوسته، همسر، رفیق، هم دست، هم قطار، شریک کردن، مصاحبت کردن، وابسته کردن، امیزش کردن، همدم شدن، پیوستن، مربوط ساختن، معاشرت کردن، هم پیوند، همبسته، دانشبهری