کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیم بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باچشم نیم باز نگاه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لمحة
-
بدون نیم پرده ء میان اهنگ
دیکشنری فارسی به عربی
لا لوني
-
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
دیکشنری فارسی به عربی
طابق ثانوي
-
جستوجو در متن
-
corsages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه بند، نیم تنه زنانه
-
corsage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه بند، نیم تنه زنانه
-
soft-boiled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نرم جوشانده، نیم بند، حساس، احساساتی، دل رحیم
-
coronet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرنطینه، تاج، نیم تاج، پیشانی بند، حلقه زرین دور کلاه
-
diadem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیادم، نیم تاج، دیهیم، تارک، سربند یا پیشانی بند پادشاهان
-
diadems
دیکشنری انگلیسی به فارسی
diadems، نیم تاج، دیهیم، تارک، سربند یا پیشانی بند پادشاهان
-
coronets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
coronets، تاج، نیم تاج، پیشانی بند، حلقه زرین دور کلاه
-
softest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نرمترین، نرم، ملایم، لطیف، شیرین، نازک، ترد، گوارا، مهربان، لین، نیم بند، متورق
-
softer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نرم تر، نرم، ملایم، لطیف، شیرین، نازک، ترد، گوارا، مهربان، لین، نیم بند، متورق
-
bust
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه بند، مجسمه نیم تنه، سینه، مجسمه، بالاتنه، ترکیدگی، انفجار، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن، بیچاره کردن
-
صدرية
دیکشنری عربی به فارسی
نوشيدن , اشاميدن , پيش بند بچه , جليقه , لباس زير شبيه جليقه , نيم تنه يا ژيلت , زيرپوش کشباف , لباس , واگذارکردن , اعطا کردن , محول کردن , ملبس شدن
-
abutments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
abutments، مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سر حدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار