کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگین نگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
naggin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگین
-
naggy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگین
-
negrine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگین
-
nig
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگین
-
bellwine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگین دار
-
gobelin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگین دار
-
jeweled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگین دار
-
buttonhole stitch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخت نگین دار
-
jeweled headdress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدایای نگین دار
-
jewelled headdress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدایای نگین دار
-
bezels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابها، گودی، پخ، هنجار، نگین دان
-
solitaires
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پادشاهان، بازی یک نفره، تک بازی، نگین تکی
-
solitaire
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی یک نفره، تک بازی، نگین تکی
-
enchasing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enchasing، نشاندن، کار گذاشتن، در نگین گذاشتن، قلم زدن، مرصع کردن
-
enchases
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enchases، نشاندن، کار گذاشتن، در نگین گذاشتن، قلم زدن، مرصع کردن