کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوبت داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نوبت کار
دیکشنری فارسی به عربی
تغيير
-
نوبت بازی
دیکشنری فارسی به عربی
منحة
-
نوبت دار
دیکشنری فارسی به عربی
متقطع
-
نوبت حرف زدن
دیکشنری فارسی به عربی
قل
-
جستوجو در متن
-
intermitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف کردن، قطع کردن، گسیختن، موقتا تعطیل کردن، نوبت داشتن، نوبت شدن
-
intermit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوستن، قطع کردن، گسیختن، موقتا تعطیل کردن، نوبت داشتن، نوبت شدن
-
intermitted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجبور شدم، قطع کردن، گسیختن، موقتا تعطیل کردن، نوبت داشتن، نوبت شدن
-
intermits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف می شود، قطع کردن، گسیختن، موقتا تعطیل کردن، نوبت داشتن، نوبت شدن
-
قل
دیکشنری عربی به فارسی
نظر يا عقيده خود را اظهار داشتن , اظهار نظر کردن , نظريه دادن , گفتن , اظهار داشتن , حرف زدن , بيان کردن , سخن گفتن , صحبت کردن سخن , حرف , اظهار , نوبت حرف زدن , مثلا
-
say
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گفتن، حرف، اظهار، عقیده، نوبت حرف زدن، سخن گفتن، بیان کردن، حرف زدن، صحبت کردن، اظهار داشتن
-
says
دیکشنری انگلیسی به فارسی
می گوید، حرف، اظهار، عقیده، نوبت حرف زدن، گفتن، سخن گفتن، بیان کردن، حرف زدن، صحبت کردن، اظهار داشتن
-
turn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور زدن، نوبت، چرخش، گردش، پیچ، تمایل، تغییر جهت، چرخ، پیچ و خم، گشت ماشین تراش، پیچ خوردگی، قرقره، استعداد، چرخیدن، گرداندن، تبدیل کردن، گشتن، وارونه کردن، منحرف شدن، چرخ زدن، معطوف داشتن، تاه زدن، معکوس کردن، دگرگون ساختن، چرخ خوردن، پیچاندن، تغییر...