کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نحیف شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نحیف شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قمة
-
واژههای مشابه
-
نحيف
دیکشنری عربی به فارسی
لا غر , نحيف , بدقيافه , زننده , بي ثمر , لا غرکردن , زننده ساختن , ويران کردن , لندوک , دراز وباريک
-
جستوجو در متن
-
pining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پختن، ضعیف شدن، رنج و عذاب دادن، از غم و حسرت نحیف شدن
-
pined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ خورده، ضعیف شدن، رنج و عذاب دادن، از غم و حسرت نحیف شدن
-
pines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاج، چوب کاج، نگرانی، ضعیف شدن، رنج و عذاب دادن، از غم و حسرت نحیف شدن
-
weakening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
-
weakened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف شد، ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
-
weakens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعیف است، ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
-
peaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالا رفتن، به قله رسیدن، دزدیدن، تیز شدن، بصورت نوک تیز درامدن، به نقطه اوج رسیدن، نحیف شدن
-
لحم بدون دهن
دیکشنری عربی به فارسی
تکيه کردن , تکيه زدن , پشت دادن , کج شدن , خم شدن , پشت گرمي داشتن , متکي شدن , تکيه دادن بطرف , تمايل داشتن , لا غر , نزار , نحيف , اندک , ضعيف , کم سود , بيحاصل
-
lean
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاغر، تکیه زدن، کج شدن، خم شدن، تکیه کردن، پشت دادن، پشت گرمی داشتن، متکی شدن، تکیه دادن بطرف، تمایل داشتن، خمیدن، ضعیف، اندک، کم سود، نحیف، بی حاصل، نزار
-
صنوبر
دیکشنری عربی به فارسی
غم و اندوه , از غم و حسرت نحيف شدن , نگراني , رنج و عذاب دادن , غصه خوردن , کاج , چوب کاج , صنوبر
-
peaks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قله ها، قله، راس، نوک، حد اکثر، ستیغ، منتها درجه، کلاه نوک تیز، کاکل، به قله رسیدن، دزدیدن، تیز شدن، بصورت نوک تیز درامدن، به نقطه اوج رسیدن، نحیف شدن