کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میدانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میدانی
دیکشنری فارسی به عربی
حر
-
جستوجو در متن
-
meanie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میدانی
-
fieldwork
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار میدانی
-
field guide
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهنمای میدانی
-
field work
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار میدانی
-
middle watch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تماشای میدانی
-
حر
دیکشنری عربی به فارسی
ازاد , مستقل , ميداني
-
decathlon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهکده ای، ورزشهای دهگانه دو و میدانی
-
track and field
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیگیری و زمینه، وابسته به مسابقات دو صحرایی یا میدانی
-
field event
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رویداد میدان، ورزش قهرمانی میدانی، مسابقات صحرایی
-
freer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزادتر، رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد، مختار، مبرا، مجاز، حق انتخاب، اختیاری، غیر مقید، سرخود، مستقل، میدانی، روا
-
cross-country
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشور متقابل، صحرایی، ورزش های میدانی و صحرایی، خارج از جاده وشارع اصلی، در فضاهای بازدهات، در سرتاسر مزرعه
-
freest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزادانه، رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد، مختار، مبرا، مجاز، حق انتخاب، اختیاری، غیر مقید، سرخود، مستقل، میدانی، روا
-
free
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رایگان، خالی کردن، ازاد کردن، حق رای دادن، ازادی بخشیدن، فروهشتن، ترخیص کردن، بطور مجانی، مجانی، رها، عاری، ازاد، مختار، مبرا، مجاز، حق انتخاب، اختیاری، غیر مقید، سرخود، مستقل، میدانی، روا