کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّقَامِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کسی رابه مقامی گماردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسس
-
جستوجو در متن
-
vicarial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجارستانی، قائم مقامی، خلیفهای
-
local
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محلی، موضعی، مکانی، محدود بیک محل، مقامی
-
establishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایجاد می کند، برقرار کردن، ساختن، دایر کردن، تاسیس کردن، مقرر داشتن، بناء نهادن، تصدیق کردن، معین کردن، فراهم کردن، بر پا کردن، تصفیه کردن، کسی را به مقامی گماردن، شهرت یا مقامی کسب کردن
-
اسس
دیکشنری عربی به فارسی
تاسيس کردن , دايرکردن , بنانهادن , برپاکردن , ساختن , برقرارکردن , تصديق کردن , تصفيه کردن , کسي رابه مقامي گماردن , شهرت يامقامي کسب کردن , در موسسه يا بنگاه قرار دادن , در بيمارستان بستري کردن , تبديل به موسسه کردن , رسمي کردن