کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُهر و نشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مهر
دیکشنری عربی به فارسی
جهيز , جهاز , جهيزيه , کابين , مهريه , تاتو , اسب کوتاه وکوچک , ريز , تسويه حساب کردن , پرداختن , خلا صه اخبار
-
مهر
دیکشنری فارسی به عربی
تابع , ختم , لکمة , مودة , ميل , هب
-
جای مهر
دیکشنری فارسی به عربی
انطباع
-
مهر زدن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر , تابع , ختم
-
مهر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ختم
-
مهر سیاه
دیکشنری فارسی به عربی
طائرة
-
بی مهر
دیکشنری فارسی به عربی
قاس
-
حروف یا مهر رمزی
دیکشنری فارسی به عربی
صفر
-
جستوجو در متن
-
stamps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمبرها، تمبر، مهر، چاپ، استامپ، نشان، نقش، داغ، باسمه، جنس، نوع، مهر و موم کردن، مهر زدن، سکه زدن، نشان دار کردن، کلیشه زدن، نقش بستن، منگنه کردن، تمبر زدن، تمبر پست الصاق کردن
-
stamp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر، تمبر، چاپ، استامپ، نشان، نقش، داغ، باسمه، جنس، نوع، مهر و موم کردن، مهر زدن، سکه زدن، نشان دار کردن، کلیشه زدن، نقش بستن، منگنه کردن، تمبر زدن، تمبر پست الصاق کردن
-
escutcheons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر و موم، سپر، سپرحاوی نشان خانوادگی، سپرارمدار
-
SEAL
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر، خاتم، نشان، سوگند ملایم، خوک ابی، گوساله ماهی، تضمین، بستن، مهر و موم کردن، مهر زدن، مهر کردن، محکم چسباندن، صحه گذاشتن، درزگیری کردن، بتونه کاری کردن
-
stamped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر زده، مهر و موم کردن، مهر زدن، سکه زدن، نشان دار کردن، کلیشه زدن، نقش بستن، منگنه کردن، تمبر زدن، تمبر پست الصاق کردن
-
ختم
دیکشنری عربی به فارسی
مهر , خاتم , کپسول , پهن , کاشه , رک گو , بي پرده حرف زن , رک , بي پرده , صريح , نيرومند , مجاني , چپانيدن , پرکردن , اجازه عبور دادن , مجانا فرستادن , معاف کردن , مهر زدن , باطل کردن , مصون ساختن , تحت تاثير قرار دادن , باقي گذاردن , نشان گذاردن , ت...