کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موظف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
موظف الاستقبال
دیکشنری عربی به فارسی
پذيرگر
-
موظف الهاتف
دیکشنری عربی به فارسی
تلفنچي
-
جستوجو در متن
-
obligator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است
-
obligant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است
-
پذیرگر
دیکشنری فارسی به عربی
موظف الاستقبال
-
تلفنچی
دیکشنری فارسی به عربی
موظف الهاتف
-
obliged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است، مجبور، ممنون
-
provisory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است، موقت، شرطی، احتیاطی
-
charged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متهم، موظف، موکل
-
obliging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است، اجباری، مهربان، اماده خدمت، الزامی
-
obligated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است، متعهد و ملتزم کردن، در محظور قرار دادن، ضامن سپردن، تکلیف کردن
-
obliges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است، وادار کردن، مجبور کردن، ممنون کردن، مرهون ساختن، متعهد شدن، لطف کردن
-
obligates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موظف است، متعهد و ملتزم کردن، در محظور قرار دادن، ضامن سپردن، تکلیف کردن
-
bound
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدود است، کران، حد، مرز، خیز، سرحد، جست و خیز، هممرز بودن، محدود کردن، جهیدن، مجاور بودن، خیز زدن، محدود ساختن، موظف، مقید، بسته، اماده رفتن، منتسب، باقید و بند بسته شده