کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معطل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معطل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احجز , تريث
-
معطل شدن
دیکشنری فارسی به عربی
انتظار
-
جستوجو در متن
-
linger over
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیش از حد معطل
-
detain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت، باز داشتن، معطل کردن، توقیف کردن
-
detained
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت شد، باز داشتن، معطل کردن، توقیف کردن
-
detaining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت، باز داشتن، معطل کردن، توقیف کردن
-
احجز
دیکشنری عربی به فارسی
بازداشتن , معطل کردن , توقيف کردن , ضبط کردن , نگه داشتن
-
detains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازداشت شدگان، باز داشتن، معطل کردن، توقیف کردن
-
انتظار
دیکشنری عربی به فارسی
صبر کردن , چشم براه بودن , منتظر شدن , انتظار کشيدن , معطل شدن , پيشخدمتي کردن
-
linger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف کردن، دم اخر را گذراندن، معطل شدن، منتظر ماندن، درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر رفتن، مردد بودن
-
تريث
دیکشنری عربی به فارسی
درنگ کردن , تاخير کردن , ديرپاييدن , پابپاورکردن , معطل کردن , باتنبلي حرکت کردن , کسيکه در رفتن تعلل کند , پرسه زن
-
delays
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاخیر، تعلل، مکی، به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، عقب انداختن، تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، معطل کردن، معوق گذاردن
-
delay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاخیر انداختن، تاخیر، تعلل، مکی، به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، عقب انداختن، تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، معطل کردن، معوق گذاردن