کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزه مزه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نکهة
دیکشنری عربی به فارسی
مزه وبو , مزه , طعم , چاشني , مزه دار کردن , خوش مزه کردن , چاشني زدن به , معطرکردن
-
flavor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عطر و طعم، طعم، مزه، چاشنی، مزه وبو، خوش مزگی، خوش طعمی، خوشبویی، مزه دار کردن، معطر کردن، خوش مزه کردن، چاشنی زدن به
-
flavour
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عطر و طعم، طعم، مزه، چاشنی، مزه وبو، خوش مزگی، خوش طعمی، خوشبویی، مزه دار کردن، معطر کردن، خوش مزه کردن، چاشنی زدن به
-
flavours
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طعم، مزه، چاشنی، مزه وبو، خوش مزگی، خوش طعمی، خوشبویی، مزه دار کردن، معطر کردن، خوش مزه کردن، چاشنی زدن به
-
flavors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طعم، مزه، چاشنی، مزه وبو، خوش مزگی، خوش طعمی، خوشبویی، مزه دار کردن، معطر کردن، خوش مزه کردن، چاشنی زدن به
-
مذاق
دیکشنری عربی به فارسی
اثر و طعم غذا در دهان , لذت بعدي , لذت ثانوي , ذاءقه , مزه , طعم , چاشني , ذوق , رغبت , اشتها , مزه اوردن , خوش مزه کردن , با رغبت خوردن , لذت بردن از , چشيدن , لب زدن , مزه کردن , مزه دادن , چشاپي , سليقه
-
tasted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طعم دار، چشیدن، مزه کردن، لب زدن، مزه دادن، خوش مزه کردن
-
tastes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلیقه ها، طعم، سلیقه، مزه، چشایی، ذوق، طعم و مزه چشی، مزمزه، سررشته، چشاپی، چشیدن، مزه کردن، لب زدن، مزه دادن، خوش مزه کردن
-
taste
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طعم و مزه، طعم، سلیقه، مزه، چشایی، ذوق، طعم و مزه چشی، مزمزه، سررشته، چشاپی، چشیدن، مزه کردن، لب زدن، مزه دادن، خوش مزه کردن
-
zests
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیستگاه، مزه، رغبت، میل، خوش مزگی، خوش مزه کردن
-
savours
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش شانسی، مزه، بو، طعم، حس ذائقه، دوست داشتن، مزه کردن، فهمیدن
-
savour
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزه، بو، طعم، حس ذائقه، دوست داشتن، مزه کردن، فهمیدن
-
savors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش شانسی، مزه، بو، طعم، حس ذائقه، دوست داشتن، مزه کردن، فهمیدن
-
zest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خستگی، مزه، رغبت، میل، خوش مزگی، خوش مزه کردن
-
relished
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشمزه است، لذت بردن از، مزه اوردن، خوش مزه کردن، با رغبت خوردن