کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مربی
دیکشنری فارسی به عربی
عامل , مربي , معلم
-
واژههای مشابه
-
مربي
دیکشنری عربی به فارسی
معلم , مربي , فرهيختار , مربا , فشردگي , چپاندن , فرو کردن , گنجاندن(با زور و فشار) , متراکم کردن , شلوغ کردن , شلوغ کردن(با امد و شد زياد) , بستن , مسدود کردن , وضع بغرنج , پارازيت دادن , قرق شکارگاه , شکارگاه , کنسروميوه , نگاهداشتن , حفظ کردن , با...
-
مربي البرتقال
دیکشنری عربی به فارسی
مرباي نارنج , مرباي به , لرزانک
-
مربي الحيوانات
دیکشنری عربی به فارسی
خيال باف , خيال باز
-
مربي الطيور
دیکشنری عربی به فارسی
کسي که مرغداري ميکند , متصدي مرغان
-
مربی ورزش
دیکشنری فارسی به عربی
حافلة
-
جستوجو در متن
-
coach-and-four
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی و چهار
-
frontrunner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی
-
continentaler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی
-
harnesser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی
-
tutoriate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی
-
penmaster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی
-
dadder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی