کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مباشر
دیکشنری عربی به فارسی
مستقيم , هدايت کردن , رک , سرراست , مستقيما , بيمحابا , بيدرنگ
-
مباشر
دیکشنری فارسی به عربی
مدير , مضيف
-
واژههای مشابه
-
غير مباشر
دیکشنری عربی به فارسی
غير مستقيم , پيچيده , غير سر راست , کج
-
بشکل مباشر
دیکشنری عربی به فارسی
زندگي کردن , زيستن , زنده بودن , زنده , سرزنده , موثر , داير
-
اِتّصالٌ مُواجهي (مباشرٌ)
دیکشنری عربی به فارسی
ارتباط مستقيم , ارتباط بي واسطه , ارتباط رودررو , رابطه مستقيم (چهره به چهره)
-
جستوجو در متن
-
mobship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مباشر
-
غیر مستقیم
دیکشنری فارسی به عربی
توسط , غير مباشر
-
غیر سر راست
دیکشنری فارسی به عربی
غير مباشر
-
سرراست
دیکشنری فارسی به عربی
مباشر
-
بیمحابا
دیکشنری فارسی به عربی
مباشر
-
زنده بودن
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل مباشر
-
supervisor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، ناظر، مباشر، برنگر
-
بیدرنگ
دیکشنری فارسی به عربی
اجل , بعيدا , حالا , مباشر