کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانع شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مانع دخول هوا یا اب یا چیز دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
شدة
-
مانع بروز اصطکاک (برخور) میان دو طرف شد
دیکشنری فارسی به عربی
مَنَعَ حُدوثَ احتکاکٍ بَينَ الجانِبَينِ
-
جستوجو در متن
-
hampered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع شد، مانع شدن، مانع شدن از، از کار بازداشتن
-
hampering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع، مانع شدن، مانع شدن از، از کار بازداشتن
-
hampers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع می شود، قید، مانع شدن، مانع شدن از، از کار بازداشتن
-
hamper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع، قید، مانع شدن، مانع شدن از، از کار بازداشتن
-
hinderlins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع شدن
-
hinderlands
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع شدن
-
hamperers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع شدن
-
keeling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، خنک شدن، خنک کردن، مانع سررفتن دیگ شدن، واژگون شدن
-
impede
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع، مانع شدن، مشکل کردن، باز داشتن، ممانعت کردن
-
barricades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع، سنگربندی موقتی، مانع شدن، مسدود کردن
-
impedes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع می شود، مانع شدن، مشکل کردن، باز داشتن، ممانعت کردن
-
reining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن، لجام زدن، افسار کردن، راندن، مانع شدن
-
dammed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمدمی، سد ساختن، محدود کردن، مانع شدن یاایجاد مانع کردن