کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لک لک شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
smudged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لکه دار، سیاه شدن، لک کردن
-
smudging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لکه دار شدن، سیاه شدن، لک کردن
-
blurring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تار شدن، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
-
smudges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لکه ها، لکه، اثر و یا نشان الودگی، سیاه شدن، لک کردن
-
blot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطری، لکه، لک، بد نامی، لکه دار کردن یا شدن
-
blots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلوط، لکه، لک، بد نامی، لکه دار کردن یا شدن
-
smudge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لکه دار کردن، لکه، اثر و یا نشان الودگی، سیاه شدن، لک کردن
-
blur
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تار شدن، تیرگی، لکه، منظره مه الود، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
-
لطخة
دیکشنری عربی به فارسی
لکه , تيرگي , منظره مه الود , لک کردن , تيره کردن , محو کردن , نامشخص بنظر امدن , لک , داغ , الودگي , الا يش , ننگ , لکه دار کردن , چرک کردن , زنگ زدن , رنگ شدن , رنگ پس دادن , زنگ زدگي
-
freckles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
freckles، خال، کک مک، لک صورت، لکه، دارای کک مک کردن، خالدار شدن، خالدار کردن
-
stain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی، لکه، لک، ننگ، زنگ زدگی، داغ، الودگی، الایش، لکه دار کردن، چرک کردن، رنگ کردن، زنگ زدن، رنگ شدن، رنگ پس دادن
-
stains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لکه ها، لکه، لک، ننگ، زنگ زدگی، داغ، الودگی، الایش، لکه دار کردن، چرک کردن، رنگ کردن، زنگ زدن، رنگ شدن، رنگ پس دادن
-
spot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه، لکه، محل، مکان، لحظه، خال، موقعیت، موضع، لک، زمان مختصر، کشف کردن، بجا آوردن، با خال تزئین کردن، در نظر گرفتن، لکه دار کردن یا شدن
-
بقعة
دیکشنری عربی به فارسی
لکه دار کردن يا شدن , لک , لکه , بدنامي , عيب , پاک شدگي , رگه رگه کردن , خط خط کردن , نقطه نقطه کردن , نقطه , خال , رگه , راه راه , برفک , شتک , صداي ترشح , چلپ چلوپ , صداي ريزش , ترشح کردن , چلپ چلوپ کردن , ريختن (باصداي ترشح) , داراي ترشح , داراي ...