کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لش
دیکشنری فارسی به عربی
معظم
-
واژههای مشابه
-
ادم تنه لش
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة
-
جستوجو در متن
-
lumpish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جامع، لش، تنه لش، کودن، سنگین، گنده، لخت
-
lash-up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لش تا، ابتکار، تعبیه
-
معظم
دیکشنری عربی به فارسی
جسم , جثه , لش , تنه , جسامت , حجم , اندازه , بصورت توده جمع کردن , انباشتن , توده , اکثريت
-
lash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لش، شلاق، ضربه، تازیانه، تسمه، طعنه، شلاق خوردن، سخت شلاق زدن، سخت زدن
-
lumps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توده ها، توده، غده، کلوخه، تکه، درشت، قلنبه، گره، ادم تنه لش، مقدار زیاد، قطعه، قلنبه کردن، توده کردن، بزرگ شدن
-
کتلة
دیکشنری عربی به فارسی
گرد کردن , جمع کردن , انباشتن , گرد امدن , متراکم شدن , جوش اتشفشاني , بنداوردن , انسداد , جعبه قرقره , اتحاد دو ياچند دسته بمنظور خاصي , بلوک , کنده , مانع ورادع , قطعه , بستن , مسدود کردن , مانع شدن از , بازداشتن , قالب کردن , توده , قلنبه , تکه بز...