کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لت لت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
lete
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لت
-
سام
دیکشنری عربی به فارسی
ملا لت , خستگي
-
معني
دیکشنری عربی به فارسی
دلا لت , معني , مستلزم بودن , مفهوم , ارش , مفاد , فحوا , مقصود , منظور
-
تضمين
دیکشنری عربی به فارسی
دلا لت ضمني , توارد ذهني , معني , تجسم , در برداري , تضمين , درج
-
مضجر
دیکشنری عربی به فارسی
ملا لت اور , خسته کننده , کسل کننده , کج خلق , ناراضي
-
ممل
دیکشنری عربی به فارسی
کند , راکد , کودن , گرفته , متاثر , کند کردن , ادم کودن , يکنواختي , ملا لت , مبتذل
-
sheet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورق، ورقه، صفحه، ملافه، پهنه، فلز ورق، تخته، لت، ورقه کردن، ورق شدن، ملافه کردن
-
دلالي
دیکشنری عربی به فارسی
اخباري , خبر دهنده , اشاره کننده , مشعر بر , نشان دهنده , دلا لت کننده , حاکي , دال بر
-
دل عليه
دیکشنری عربی به فارسی
مطلبي را رساندن , ضمنا فهماندن , دلا لت ضمني کردن بر , اشاره داشتن بر , اشاره کردن , رساندن
-
انحراف
دیکشنری عربی به فارسی
انحراف , گمراهي , ضلا لت , کجراهي , عدم انطباق کانوني , تباين , انشعاب , تفريح , سرگرمي , عمل پي گم کردن , انحراف از جهتي
-
بين
دیکشنری عربی به فارسی
ميان , درميان , درزمره ء , ازجمله , مابين , دربين , درمقام مقايسه , دلا لت کردن بر , حاکي بودن از , باشاره فهماندن , معني دادن , معني بخشيدن
-
کييب
دیکشنری عربی به فارسی
بي حفاظ , درمعرض بادسرد , متروک , غم افزا , دلتنگ کننده , پريشان کننده , ملا لت انگيز , مايه افسردگي , تاريک , تيره , افسرده , ترشرو , کج خلق , عبوس , وسواسي
-
تنبا
دیکشنری عربی به فارسی
پيشگويي کردن , نشانه بودن (از) , حاکي بودن از , دلا لت داشتن (بر) , شگون داشتن , ازپيش اگاهي دادن , از پيش خبر دادن , نبوت کردن , پيش بيني کردن , تشخيص دادن قبلي مرض
-
ورط
دیکشنری عربی به فارسی
به نزاع انداختن , ميانه برهم زدن , دچار کردن , اشفته کردن , بدام انداختن , بغرنج کردن , گوريده شدن , خشمگين کردن , دلا لت کردن بر , گرفتار کردن , مشمول کردن , بهم پيچيدن , مستلزم بودن
-
اشارة
دیکشنری عربی به فارسی
نشان , اشاره , دلا لت , اشعار , نشانه , ذکر , تذکر , ياداوري , نام بردن , ذکر کردن , اشاره کردن , علا مت , اثر , صورت , ايت , تابلو , اعلا ن , امضاء کردن , امضاء , نشان گذاشتن , سيگنال , علا مت دادن