کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لایه بندی عدسی دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
graded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درجه بندی شده، نمره دار
-
scaffold
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داربست، چوب بست، دار، تخته بندی، سکوب یا چهار چوب، خاده، تخته بندی کردن، سکوبزدن، بدار اویختن
-
scaffolds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داربست، چوب بست، دار، تخته بندی، سکوب یا چهار چوب، خاده، تخته بندی کردن، سکوبزدن، بدار اویختن
-
scaled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقیاس پذیر، مدرج، فلس دار، قابل درجه بندی
-
bookmakers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
كتابداران، صحاف، ناشرکتاب، دلال شرط بندی، کاتب، کتاب دار، کتاب نویس
-
ridging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریدینگ، مرز بندی کردن، شیار دار کردن
-
racking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قفسه بندی، دندانه دار کردن، سخت بازپرسی کردن از، روی چنگک گذاردن، بشدت کشیدن
-
wrap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسته بندی کردن، پتو، پنهان سازی، پیچیدن، پوشانیدن، پنهان کردن، لفاف کردن، قنداق کردن، لفافه دار کردن
-
tabs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زبانه ها، برگ، باریکه، حساب، شمارش، صورت حساب، جدول بندی، هزینه، باریکه دادن به، نوار زدن به، گلچین کردن، نشان دار کردن
-
wraps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
wraps، پتو، پنهان سازی، بسته بندی کردن، پیچیدن، پوشانیدن، پنهان کردن، لفاف کردن، قنداق کردن، لفافه دار کردن
-
graduate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فارغ التحصیل، لیسانسیه، فارغالتحصیل شدن، بتدریج تغییر یافتن، درجه بندی کردن، دوره اموزشگاهی را بپایان رساندن، دیپلمه، درجه دار، درجهدار
-
fenestration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fenestration، پنجره بندی، روزنه های عمارت، چیزی که سوراخ سوراخ دار است، چیزی که سوراخ سوراخ یا روزنهداراست
-
insulates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن
-
insulating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن
-
tab
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگه، برگ، باریکه، حساب، شمارش، صورت حساب، جدول بندی، هزینه، باریکه دادن به، نوار زدن به، گلچین کردن، نشان دار کردن