کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَيِّمُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قيم
دیکشنری عربی به فارسی
ارزيابي کردن , تقويم کردن , قيمت کردن , سنجيدن , شماره يا عدد , چيزي رامعين کردن
-
قیم
دیکشنری فارسی به عربی
منفذ , ولي الامر
-
جستوجو در متن
-
شماره یا عدد
دیکشنری فارسی به عربی
قيم
-
چیزی رامعین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قيم
-
قیمت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سعر , قيم
-
ولي الامر
دیکشنری عربی به فارسی
نگهبان , ولي(اولياء) , قيم
-
Big Brother
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برادر بزرگتر، قیم
-
تقویم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سعر , قدر , قيم
-
executor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرم، وصی، مامور اجرا، قیم
-
executors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرمان، وصی، مامور اجرا، قیم
-
ارزیابی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تقييم , قدر , قيم , نسبة , هدف
-
tutoresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آموزگاران، معلمه، قیم زن، اموزگار زن
-
derelict
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعطیلات، کشتی متروکه، بی سرپرست، متروک، ترک شده بوسیله مالک یا قیم
-
protector
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محافظ، حامی، سرپرست، پشتیبان، نگهدار، قیم، نیکدار، سپردار، مستحفظ