کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَائِمٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قائم بعملية الحرق عمدا
دیکشنری عربی به فارسی
کسيکه عمدا ايجاد حريق ميکند
-
قائمٌ بالإحصاءِ (إِحصائي)
دیکشنری عربی به فارسی
آمارگير , مأمور سرشماري (آمار)
-
جستوجو در متن
-
surrogates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جایگزینی، جانشین، قائم مقام، عوض، جانشین شدن، قائم مقام شدن، وکیل شدن
-
ordinate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ، بعد قائم، عرض
-
successor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جانشین، خلف، قائم مقام
-
self-consistent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود سازگار است، قائم بالذات
-
vicarial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجارستانی، قائم مقامی، خلیفهای
-
آمارگیر
دیکشنری فارسی به عربی
قائمٌ بالإحصاءِ (إِحصائي)
-
مأمور سرشماری (آمار)
دیکشنری فارسی به عربی
قائمٌ بالإحصاءِ (إِحصائي)
-
کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
دیکشنری فارسی به عربی
قائم بعملية الحرق عمدا
-
surrogating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جایگزینی، جانشین شدن، قائم مقام شدن، وکیل شدن
-
orthogonal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتودنسی، متعامد، قائم، راست گوشه
-
surrogated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخفیف، جانشین شدن، قائم مقام شدن، وکیل شدن
-
successors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جانشینان، جانشین، خلف، قائم مقام