کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
به شکم فرو بردن
دیکشنری فارسی به عربی
ابتلع
-
در اب فرو بردن
دیکشنری فارسی به عربی
انتقاع
-
دراب فرو بردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغطس
-
یکباره فرو ریختن
دیکشنری فارسی به عربی
رکود
-
فرو نشاندن آتش انقلاب
دیکشنری فارسی به عربی
إخماد نار الثورة
-
در باتلا ق فرو بردن
دیکشنری فارسی به عربی
مستنقع
-
در بحر فکر فرو رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
الهام
-
هر چیز بلعنده و فرو برنده
دیکشنری فارسی به عربی
خليج
-
جستوجو در متن
-
إخْمادٌ
دیکشنری عربی به فارسی
سرکوب کردن , خاموش کردن , سست کردن , فرو نشاندن , خفه کردن (سرکوب کردن)
-
slacking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
slacking، شل کردن، سست کردن، کساد کردن، ضعیف کردن، فرو نشاندن
-
slacked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاغر، شل کردن، سست کردن، کساد کردن، ضعیف کردن، فرو نشاندن
-
implanted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت، کاشتن، جای دادن، فرو کردن، القاء کردن
-
horn in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخ در، تحمیل کردن، فرو کردن
-
implanting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت، کاشتن، جای دادن، فرو کردن، القاء کردن
-
dunk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیس کردن، غوطه دادن، در مایع فرو کردن