کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروکردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باچیز نوک تیز فروکردن
دیکشنری فارسی به عربی
وخز
-
فروکردن (نوک خنجر وغیره)
دیکشنری فارسی به عربی
اثقب
-
روش چینی بی حس سازی بوسیله ء فروکردن سوزن در بدن
دیکشنری فارسی به عربی
وخز بالابر
-
جستوجو در متن
-
pierce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ کردن، فروکردن، خلیدن، سپوختن، سفتن، شکافتن، رسوخ کردن
-
وخز بالابر
دیکشنری عربی به فارسی
طب سوزني , روش چيني بي حس سازي بوسيله ء فروکردن سوزن در بدن
-
pierces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ می کند، سوراخ کردن، فروکردن، خلیدن، سپوختن، سفتن، شکافتن، رسوخ کردن
-
اثقب
دیکشنری عربی به فارسی
خليدن , سپوختن , سوراخ کردن (بانيزه وچيز نوک تيزي) , سفتن , فروکردن (نوک خنجر وغيره) , شکافتن , رسوخ کردن , سوراخ , پنچر , سوراخ کردن , پنچر شدن
-
وخز
دیکشنری عربی به فارسی
خراش سوزن , نقطه , زخم بقدر سرسوزن , جزء کوچک چيزي , هدف , منظور , نقطه نت موسيقي , چيزخراش دهنده(مثل نوک سوزن) , خار , تيغ , نيش , سيخونک , الت ذکور , راست , شق , خليدن , باچيز نوک تيز فروکردن , خراش دادن , با سيخونک بحرکت واداشتن , تحريک کردن , ازر...