کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرض
دیکشنری عربی به فارسی
مطالبه بزور , تحميل , سخت گيري , اخاذي , تحميل کننده , با ابهت , تکليف , وضع , باج , ماليات , عوارض , شکستگي , شکاف , دندانه , موقع بحراني , سربزنگاه , دندانه دندانه کردن , شکستن
-
فرض
دیکشنری فارسی به عربی
اذا , اطروحة , تخمين , فرضية , مسوولية , واجب
-
واژههای مشابه
-
فرض کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم , افترض , تخيل , شمعة , هدف
-
فرض محتمل
دیکشنری فارسی به عربی
مفترض
-
فرض کنید
دیکشنری فارسی به عربی
افترض
-
فرض کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَسَبَ ، اِحْتَمَلَ
-
یکسان فرض کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ساو
-
جستوجو در متن
-
premised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش فرض، فرض منطقی کردن
-
presuppositions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش فرض ها، پیش انگاری، پیش پندار، فرض قبلی
-
presupposing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش فرض، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن، متضمن بودن، در برداشتن
-
presuppose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش فرض، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن، متضمن بودن، در برداشتن
-
presupposed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش فرض، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن، متضمن بودن، در برداشتن
-
supposing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرض کنید، پنداشتن، فرض کردن، خیال کردن، انگاشتن، گمان کردن