کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فربه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فربه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سمن
-
واژههای مشابه
-
فربه ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
مجموعة
-
جستوجو در متن
-
fattens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاق شدن، فربه کردن، چاق کردن، پرواری کردن، حاصلخیز کردن، کود دادن
-
fatten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاق شدن، فربه کردن، چاق کردن، پرواری کردن، حاصلخیز کردن، کود دادن
-
fattening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاق شدن، فربه کردن، چاق کردن، پرواری کردن، حاصلخیز کردن، کود دادن
-
سمن
دیکشنری عربی به فارسی
فربه کردن , چاق کردن , پرواري کردن , حاصل خيزکردن , کود دادن
-
fatted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاق شده، چربی دار کردن، فربه یا پرواری کردن
-
fat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چربی، چاق، پیه، چربی دار کردن، فربه یا پرواری کردن، چرب، فربه، ضخیم، چربی دار، سمین
-
fats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چربی ها، چربی، چاق، پیه، چربی دار کردن، فربه یا پرواری کردن
-
plump
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاق و چله، صدای تلپ تلپ، چاق شدن، فربه ساختن، گوشتالو کردن، محکم افتادن یا افکندن، گوشتالو، فربه
-
دهن
دیکشنری عربی به فارسی
سرشير , کرم , هر چيزي شبيه سرشير , زبده , کرم رنگ , سرشير بستن , فربه , چاق , چرب , چربي , چربي دار , چربي دار کردن , فربه يا پرواري کردن , گريس , روغن اتومبيل , روغن , مداهنه , چاپلوسي , روغن زدن , چرب کردن , رشوه دادن
-
مجموعة
دیکشنری عربی به فارسی
گرداوري , گرداورد , کلکسيون , اجتماع , مجموعه , ترکيب , يکمرتبه , مجموع , اثرکلي , بطورجمعي , دسته جمعي , گروه , گروه بندي کردن , گوشتالو , فربه , چاق وچله , فربه ساختن , گوشتالو کردن , چاق شدن , صداي تلپ تلپ , محکم افتادن يا افکندن , نشاندن , دستگاه
-
plumps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
plumps، صدای تلپ تلپ، چاق شدن، فربه ساختن، گوشتالو کردن، محکم افتادن یا افکندن